کاربران گرامی به وبلاگ زبان یار برهان خوش آمدید چارلي چاپلين نابغه سينماي جهان

چارلي چاپلين
كمدين انگليسي (1889 - 1977)


114 سال پيش، در روز 16 آوريل 1889 ميلادي (27 فروردين)، «سرچارلز اسپنسر چاپلين» معروف به چارلي چاپلين، نابغه عالم سينما در شهر لندن به دنيا آمد. چارلي در سن 5 سالگي، در صحنه تئاتر ظاهر شد و به سرعت شهرت يافت. وي در سال 1925 ميلادي، فيلم «لايم لايت» را کارگرداني کرد و پس از آن، به جهانگردي پرداخت. فيلم هاي چاپلين آميزه اي از هزل، اندوه، انتقادات جسورانه و عشق به انسانيت است که مشهورترين آنها جويندگان طلا، زندگي سگي و ديکتاتور بزرگ هستند.

بسیاري چارلي چاپلين را تنها يك كمدين موفق مي دانند، حال آنكه او در زمينه موسيقي نيز استعداد فراواني از خود نشان داده است. ساخت موسيقي فيلم، كار عادي وي بود و در مجموع، توانست موسيقي 23 فيلم را به پايان برساند. وي توانايي زيادي در ساخت موسيقي داشت و موسيقي فيلم «لايم لايت» ساخته چالين، در سال 1972 برنده جايزه اسكار شد.
چارلي اسپنسر چاپلين مهمترين و تاثيرگذارترين شاگرد «مك سنت» و فرزند يك نمايشگر تالارهاي محلي موسيقي، كودكي خود را در صحنه هاي سرگرم كننده تفريحي گذرانده بود. تصوير او از جهان، همچون «چارلز ديكنز» و «د.و.گريفيث»، با هر گونه فقر و تنگدستي دوران خردسالي و جواني رنگ آميزي شده بود و در طول عمرش، همدردي عميق خود را نسبت به تنگدستان نشان داد.
در 1913، هنگامي كه با دستمزد صد و پنجاه دلار در هفته، در كمپاني «كي استون» استخدام شد، يك بازيگر سيار نمايش هاي «وودويل» امريكايي بود. در نخستين فيلمي كه به نام «در تلاش براي معاش» (1914) براي مك سنت بازي كرد، نقش يك شيك پوش تيپيك انگليسي به او داده شد، اما با فيلم دومش، «مخمصه غريب مبيل» (1914)، كاركتر و شكل ظاهري يك ولگرد كوچولو را معرفي كرد؛ كاركتري كه چاپلين را شهره آفاق ساخت و او را به يك نماد جهاني در عرصه سينما تبديل كرد.
صحنه اي از فيلم «جويندگان طلا» ساخته چاپلين، تا ژوئن 1917 اعتبار زيادي كسب كرد. از اين رو، قرارداد يك ميليون دلاري از سوي «فرست نشنال» به او پيشنهاد شد تا هشت فيلم به طور دلخواه براي اين كمپاني بسازد. اين معامله به او امكان داد تا براي خود استوديويي بنا كند و تمام فيلم هايش را تا سال 1952 در آنجا بسازد (اين سالي بود كه چاپلين آمريكا را ترك كرد).
موفق ترين اقدام چارلي در فرست نشنال، كارگرداني اولين فيلم بلند او ( پسر بچه 1921) بود. اين فيلم، كمدي بوده و ماجراي فرد بيكاري است كه به پسر بچه اي از محله فقير نشين دل مي بندد ( نقش پسر بچه را جكي كوگان اجرا كرد كه پنج سال بيشتر نداشت و او را به شهرت جهاني رساند). فيلم پسر بچه، غوغاي زيادي در جهان به پا كرد و بيش از 2.5 ميليون دلار نصيب تهيه كنندگان آن شد.
جويندگان طلا، شاخص ترين اثر چارلي چاپلين بود كه هنوز هم مانند سال 1925 مورد علاقه مردم است. چاپلين شخصاً آن را بر ديگر فيلم هايش ترجيح مي داد. در فيلم بعدي خود به نام سيرك (1928)، آن ولگرد كوچولو به فكر دلقك شدن مي افتد.
فيلمي صامت با ساختاري زيبا كه در جريان ناطق شدن سينما ساخته شد و در 1929، جايزه اسكار بهترين فيلمنامه، بازيگري، كارگرداني و بهترين فيلم (تهيه كنندگي) را به خود اختصاص داد. چاپلين در جريان ساخت اين فيلم، درگير دادگاه طلاق از همسر دومش بود و از جانب اخلال گرايان مذهبي متهم به اهانت شده بود؛ چنان كه مي خواست خودكشي كند. 


 
 
جوايز چارلي
چاپلين در طول دوران فعاليتش دوبار موفق به كسب جايزه اسكار شد. او اولين جايزه اسكار خود را در شانزدهم مي 1926 دريافت كرد. پس از آن و با ساخت فيلم «سيرك» در اسكار بعدي نامزد كسب عنوان بهترين بازيگر مرد و همچنين بهترين فيلم‌ساز كمدي شد، ولي در نهايت اين جوايز به افرادي ديگر تعلق يافت. با اين وجود، او جايزه «همه فن حريف بودن» را از دبيرخانه جشنواره دريافت كرد. فيلم ديگري كه چاپلين در همان سال ساخت و به خاطر آن، از جشنواره‌هاي گوناگون جايزه گرفت، «خواننده جاز» نام داشت. چاپلين در سال 1972 و چهل و چهار سال پس از دريافت اسكار اول، دومين اسكار خود را هم دريافت كرد. البته او در اين زمان در تبعيد بود و به خاطر دريافت جايزه‌اش اجازه پيدا كرد به شهر محل دبيرخانه جشنواره سفر كند.
آخرين فيلم‌هاي او با نام «شاهي در نيويورك»، «سوفيالورن» و «مارلون براندو» در اواخر دهد پنجاه ساخته شدند و او در اين فيلم‌ها به عنوان نويسنده و كارگردان و بازيگر به هنرمندي پرداخت.

پدر و مادرش بازیگر تئاتر بودند و خود نیز، در نخستین سالهای زندگی، بازیگری را شروع کرد .چارلی در سن ۲۱ سالگی به نیویورک رفت و بلافاصله در یک نمایش کمدی درخشید و سال بعد قراردادهای مهمی با تهیه کنندگان بست و در سال ۱۹۱۳برای نخستین بار بازی در فیلمی را به عهده گرفت . چاپلین تنها یک بازیگر نبود، او فیلمنامه می نوشت، کارگردانی می کرد ، تهیه کننده بود و در نهایت برای فیلم موسیقی هم ساخت .
این نابغه سینما پس از توفیق آثارش ، یک کمپانی تهیه فیلم ایجاد کرد که در سال ۱۹۱۸با شرکت چند تن از هنرپیشگان معروف بصورت کمپانی عظیم «یونایتد آرتیستز» درآمد . با تولد سینمای ناطق ، هالیوود دچار بحران بزرگی شد و بسیاری از هنرمندان معروف در مدت کمی افول کردند. اما چاپلین تسلیم نشد .
او تصمیم گرفت همچنان فیلم صامت بسازد. استدلال او این بود که اساس کار او پانتومیم (بازی بدون کلام) است .معروفیت چاپلین باعث شد که او با بسیاری از شخصیت های بزرگ زمان خود چون گاندی، انیشتین و برنارد شاو ملاقات کند و مورد ستایش آنان قرار گیرد.به گزارش ایرنا چاپلین درآغاز دهه ۵۰به همراه گروهی بزرگ از روشنفکران و هنرمندان از آمریکا اخراج شد و در سوئیس اقامت گزید. او فقط یکبار در اواخر عمر برای دریافت اسکار افتخاری به آمریکا بازگشت. چاپلین به داشتن افکار دست چپی متهم بود و در دوران «مک کارتیسم» مغضوب واقع شد و تا مدت ها حق ورود به آمریکا را نداشت.
● فیلم های چارلی چاپلین:
▪ «زندگی سگی»:
این فیلم در ۱۴آوریل سال ۱۹۱۸میلادی ساخته شد و فیلمنامه نویس و کارگردان آن خود چاپلین بود. «زندگی سگی» در واقع نخستین فیلم از آغاز دومین دوره فعالیت سینمایی چاپلین است. این فیلم روایت زندگی مردی تنها و درمانده است. انزوای چارلی دراین فیلم واقعا دردناک است. ادنا پورویانس، سیدنی چاپلین، تام ویلسن، آلبرت استین، هنری برگمن به همراه چاپلین دراین فیلم ۳۵میلیمتری سیاه و سفید و ۳۰دقیقه ای ایفای نقش کردند.
▪ «پیش فنگ»:
این اثر در ۲۰اکتبر سال ۱۹۱۸با همکاری عوامل فیلم «زندگی سگی» ساخته شد.این فیلم در استودیو چاپلین (فرست نشنال) تهیه شد.بسیاری از تماشاگران سینما، این فیلم را بهترین شاهکار چاپلین قبل از فیلم «جویندگان طلا» می دانند و این فیلم کمدی هنوز تنها فیلم جدی الهام گرفته شده از حوادث جنگ جهانی اول به شمار می رود.

 

               نامه چارلي چاپلين به دخترش

جرالدین دخترم، از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود. اما تو کجایی؟ در پاریس روی صحنه ی تئاتر پر شکوه شانزه لیزه… این را می دانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدمهایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پر شکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.

جرالدین، در نقش ستاره باش اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند تو را فرصت هوشیاری داد، بنشین و نامه ام را بخوان… من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که هنرنمایی کنی و به اوج افتخار برسی. امروز نوبت توست که صدای کف زدنهای تماشاگران تو را به آسمانها ببرد. به آسمانها برو ولی گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن. زندگی آنان که با شکم گرسنه، در حالی که پاهایشان از بینوایی می لرزد و هنرنمایی می کند. من خود یکی از ایشان بودم.

 

جرالدین دخترم، تو مرا درست نمی شناسی. در آن شبهای بس دور با تو قصه ها بسیار گفتم اما غصه های خود را هرگز نگفتم. آن هم داستانی شنیدنی است. داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه می گیرد. این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام. من درد نابسامانی را کشیده ام. و از اینها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند. اما سکه ی صدقه ی آن رهگذر که غرورش را خرد نمی کند رانیز احساس کرده ام. با این همه زنده ام و از زندگان پیش از آن که بمیرند حرفی نباید زد. داستان من به کار نمی آید. از تو حرف بزنم. به دنبال نام تو نام من است.

چاپلین، جرالدین دخترم، دنیایی که تو در آن زندگی می کنی دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر بیرون می آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن. ولی حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار…..

به نماینده خود در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرجهای تو را بی چون و چرا بپردازد. اما برای خرجهای دیگرت، باید برای آن صورت حساب بفرستی…..

دخترم جرالدین، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر بگرد. مردم را نگاه کن. زنان بیوه و یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: *من هم از آنها هستم.* تو واقعا یکی از آنها هستی. هنر قبل از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد، اغلب دو پای او را می شکند. وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه ی پاریس برسان. من آنجا را خوب می شناسم. آنجا بازیگران مانند خویش را خواهی دید که از قرنها پیش زیباتر از تو، چالاکتر از تو و مغرورتر از تو هنرنمایی می کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده ی نورافکن های تئاتر شانزه لیزه خبری نیست. نورافکن کولی ها تنها نور ماه است. نگاه کن، آیا بهتر از تو هنرنمایی نمی کنند؟ اعتراف کن. دخترم… همیشه کسی هست که بهتر از تو هنرنمایی کند و این را بدان که هرگز در خانواده ی چارلی چاپلین کسی آنقدر گستاخ نبوده که یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن یا کولی هنرمند حومه پاریس را ناسزایی بگوید…….

دخترم، جرالدین، چکی سفید برای تو فرستاده ام که هر چه دلت می خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی، با خود بگو سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک فرد فقیر گمنام می باشد که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جستجو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف میزنم برای آن است که از نیروی فریب و افسوس پول، این فرزند شیطان، خوب آگاهم…….

من زمانی دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه برای بندبازان بر روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده، بیشتر از بندبازان ریسمان نااستوار سقوط می کنند.

دخترم، جرالدین، پدرت با تو حرف میزند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد. آن شب است که این الماس، آن ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است…. روزی که چهره ی زیبای یک اشراف زاده ی بی بند و بار تو را بفریبد، آن روز است که بندبازی ناشی خواهی بود. بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند.

از این رو دل به زر و زیور مبند. بزگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد…. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یکدل باش و به راستی او را دوست بدار و معنی این را وظیفه ی خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در این خصوص برای تو نامه ای بنویسد. او بهتر از من معنی عشق را می داند. او برای تعریف معنی عشق، که معنی آن یکدلی است شایسته تر از من است……

دخترم، هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند….. برهنگی بیماری عصر ماست. به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.

دخترم جرالدین، برای تو حرف بسیار دارم ولی به موقع دیگری می گذارم و با این پیام نامه ام را پایان می بخشم:

*** انسان باش، پاکدل و یکدل؛ زیرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن، هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. *** 

دختر چارلي چاپلين كه اكنون هنر پيشه سينما است و نوه چارلي

 

چارلی مهمترین و تاثیرگذارترین شاگرد مک سنت و فرزند یک نمایشگر تالارهای محلی موسیقی انگلیسی به نام جرالدین چاپلین بود.

والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ شهر لندن بودند و هر دو بازیگر و آوازه‌خوان، اما پیش از آنکه وی 3 ساله شود از هم جدا شدند.

چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. بعدها مادرش دچار بیماری روانی می‌شود و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری می‌شود.

اما پدرش زمانی که چارلی ۱۲ ساله بود، فوت شد. زمانی که مادرش در یکی از اجراهای زنده تئاتر که برای سربازان اجرا می‌شد، جسمی به سر وی برخورد کرد و آسیب دید، چارلی 5 ساله روی صحنه رفت و تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کرد.

با بستری شدن مادر، چارلی و برادرش رابطهٔ عمیق تری پیدا کردند و هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار می‌کردند، مشغول به کار شدند.

چاپلین در سال 1910 به آمریکا رفت و با برادرانش استودیو چاپلین را تاسیس کردند. در سال ۱۹۲۸ مادر چاپلین، درست در زمانی که ۷ سال از انتقال وی توسط پسران به هالیوود می‌گذشت، از دنیا رفت. بعدها چارلی از وجود برادری ناتنی از سمت مادر آگاه ‌شد به نام ویلر دریدن که این برادر نیز به مابقی برادران در هالیوود و استودیو چاپلین ‌پیوست.

چاپلین یهودی‌زاده فقیری بود که دوران کودکی را در دشواری و تنگدستی گذراند و در نخستین سال‌های شکوفایی سینما در امریکا، با تکیه بر خلاقیت و استعداد خود به اوج شهرت رسید.

در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین در آمریکا مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار می‌گیرد و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری می‌کند.

وی نخستین فیلمش را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد. در این کمپانی و با این فیلم چاپلین به شهرت رسید. به تدریج چاپلین به محبوب‌ترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه‌کنندگی آثارش را نیز بر عهده گرفت.

در 1913، هنگامی که با دستمزد 150 دلار در هفته در کمپانی کی استون استخدام شد، یک بازیگر سیار نمایش‌های وودویل امریکایی بود.

در نخستین فیلمی که به نام در تلاش معاش (1914) برای مک سنت بازی کرد، نقش یک شیک پوش تیپیک انگلیسی به او محول شد، اما با فیلم دومش، مخمصه غریب مبیل 1914، کارکتر یک ولگرد کوچولو را معرفی کرد؛ کارکتری که بعدها اورا شهره آفاق ساخت و به یک نماد جهانی سینمایی از یک فرد عامی در دوران ما بدل کرد.

چاپلین در کمپانی کی استون در 34 فیلم کوتاه و 6 حلقه‌ای داستانی با عنوان رمانس ناکام تیلی (1914) به کارگردانی مک سنت بازی کرد و کاراکتر این دلقک ریزنقش محزون را به تدریج پرورش داد. شخصیتی با کفشهایی که برایش بزرگ بودند، شلواری گشاد و کتی تنگ که کلاه لبه‌دار دربی بر سر می گذاشت.

شخصیت پردازی درخشان او، همراه با حرکات پانتومیم که چارلی تبحر بی‌مانندی در آن داشت، از ولگرد کوچولو انسانی ساخت که با جهان پیرامون خود به کلی بیگانه است.

از جمله مشهورترین فیلمهایی که چاپلین در کمپانی اسانی ساخت، می‌توان به ولگرد، شغل، بانک، شبی در نمایش اشاره کرد. این فیلم‌ها در سال 1915 ساخته شدند.

این فیلم‌ها چندان مورد استقبال قرار گرفتند که چارلی سال بعد درخواست هفته‌ای 10 هزار دلار به اضافه پیش پرداختی معادل 150000 دلاری پس از امضای قرارداد برای ساختن 12 فیلم برای کمپانی میو چوال را کرد.

معروف‌ترین فیلم‌های چاپلین در کمپانی میوچوال عبارتند از: بازرس فرودگاه 1916، مامور آتش نشانی 1916، ساعت یک صبح 1916، سر سره بازی 1916، سمساری 1916، خیابان اوباش 1917، مهاجر 1917، ماجراجو 1917.

چاپلین در سال ۱۹۱۹ به همراهی تعدادی از دوستان سینمایی‌اش اتحادیه سینماگران را تاسیس کرد. آن زمان این فرصت برای او پدید آمده بود تا پس از سالها، به دلمشغولی‌های خود بپردازد و فارغ از نظام مافیایی حاکم بر هالیوود، حرف دل خویش را به زبان تصویر بیان کند.

بسیاری چارلی چاپلین را تنها یک کمدین موفق می‌دانند حال آنکه او در طول زندگانی خود در زمینه موسیقی نیز استعداد فراوانی از خود نشان داد. ساخت موسیقی فیلم کار عادی وی بود و توانست در مجموع موسیقی 23 فیلم را به پایان برساند. موسیقی فیلم لایم لایت ساخته چالین در سال 1972 برنده جایزه اسکار شد.

شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک کمپانی تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلم‌های بلندتری شد.

در سال ۱۹۱۶ کمپانی فیلم موچوال مبلغ ۶۷۰ هزار دلار با چاپلین قرارداد بست و در مدت ۱۸ ماه وی ۱۲ فیلم بلندمدت کمدی برای آنها ساخت که در این نوع از ویژگی ممتازی در تاریخ سینما برخوردار بودند. در واقع تمام فیلم‌های که در این کمپانی ساخته شد، به یک اثر کلاسیک سینمای کمدی تبدیل شدند.

در پایان این سالها آمریکا وارد جنگ جهانی شد و چاپلین دورهٔ جدیدی از سینمای خود را با دوستانی آغاز کرد. از سال ۱۹۱۸ چاپلین در استودیو خود مشغول به کار شد. تمام فیلمهای پیشین دوباره ویرایش و کات شدند و در سال‌های مختلف موسیقی و تدوین جدید صورت گرفت.

دیکتاتور بزرگ نخستین فیلم کاملا ناطق چاپلین بود که در اوضاع نابسامان جهانی در دهه 40، اثری ضد نازی بود. این فیلم در مورد دیکتاتوری اروپایی و در واقع تاریخچه زندگی آدنوید هینکل، دیکتاتور کشور خیالی تامانیا است که دست به کشتار یهودی‌ها می‌زند و اروپا را درگیر جنگ می‌کند.

برخی این فیلم را نپسندیدند و برخی جنبه سیاسی آن را جدی و برخی آن را به قدر کافی جدی نگرفتند. با این حال این فیلم از نظر تجاری محبوبیت فراوانی پیدا کرد و چاپلین را همچنان به عنوان یک ستاره در اوج نگاه داشت.

سر انجام، سر چارلز اسپنسر چاپلین 25 دسامبر سال 1977 در سن 88 سالگی درگذشت.

برخی از افتخارات چارلی چاپلین:

  • برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی ارجینال برای فیلم لایم لایت در سال ۱۹۷۳
  • نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه ارجینال و بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم دیکتاتور بزرگ در سال ۱۹۴۱
  • نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین فیلم نامه ارجینال برای فیلم موسیو وردو در سال ۱۹۴۸
  • دریافت جایزه اسکار بهترین دستاورد هنری برای فیلم سیرک در سال ۱۹۲۹
  • دریافت جایزه افتخاری یک عمر فعالیت هنری در سال ۱۹۷۲

برخی از فیلم‌های چارلی چاپلین:

  • آتش‌نشان
  • ماجراجو
  • یک زندگی سگی
  • پسر بچه
  • دیکتاتور بزرگ
  • سیرک
  • شهر نورانی می‌شود
  • عصر جدید
  • مغازه وسیقه گذاری
  • دریا
  • غریبه
  • یک زن
  • بانک
  • سرسره بازی
  • خیابان آرام 

قبر چارلی چاپلین در سوئیس


 



موضوعات مرتبط: دانشمندان و مشاهير جهان ، ،
برچسب‌ها:


تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, | 10:32 | نویسنده : مجید برهانی |

ناپلئون بناپارت

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
ناپلئون بناپارت
نخستین امپراتور فرانسه
 
دوران ۱۸۰۴-۱۸۱۵
لقب(ها) سرجوخه کوچک
زادروز ۱۵ اوت ۱۷۶۹
زادگاه آژاکسیو، جزیره کرس، فرانسه
مرگ ۵ مه ۱۸۲۲
محل مرگ ، جزیره سنت هلن
بیماری سرطان
آرامگاه ، پاریس
پیش از ناپلئون دوم
پس از وجود نداشت
لوئی شانزدهم (آخرین پادشاه)
همسران ژوزفین بوهارنه (۱۷۹۶-۱۸۰۴)
دودمان خاندان بناپارت
پدر کارلو بوناپارت
مادر لتیسیا رامولینو
فرزندان ناپلئون دوم
دین کاتولیک رومی
امضا  

ناپلئون یکم یا ناپلئون بناپارت (به فرانسوی: Napoléon Bonaparte) (زاده ۱۵ اوت ۱۷۶۹ میلادی - درگذشته ۵ مه ۱۸۲۲ میلادی)، به عنوان نخستین امپراتور فرانسه در فاصله سال‌های ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۵ میلادی بر این کشور حکومت کرد و نقش بسزایی در تاریخ اروپا ایفا نمود.

ناپلئون در جزیره کرس متولد شد و به عنوان افسر توپخانه تعلیم دید. در وقایع بعد از انقلاب کبیر فرانسه به تدریج رشد کرد و در جنگ‌های مختلف فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده داشت. در سال ۱۷۹۹، ناپلئون طی یک کودتا خود را به عنوان کنسول اول منصوب کرد و عملاً قدرتمندترین فرد فرانسه شد تا آن که پنج سال بعد به مقام امپراتوری فرانسه رسید. وی در اولین دههٔ قرن ۱۹ ارتش فرانسه را علیه اکثر قدرت‌های اروپایی هدایت کرد و پس از رشته‌ای از پیروزی‌ها موقعیت فرانسه را به عنوان یکی از قدرت‌های غالب قاره اروپا تثبیت کرد. در این دوره حوزه نفوذ فرانسه از طریق اتحادهای متعدد با سایر کشورها و انتصاب دوستان و اعضای خانواده ناپلئون به رهبری دیگر کشورهای تصرف شده توسط فرانسه، گسترش یافت.

تاکتیک‌های او باعث پیروزی‌های بسیاری برای ارتش فرانسه در برابر ارتش‌هایی شد که حتی در بعضی موارد از لحاظ تعداد بر ارتش فرانسه برتری داشتند. به همین دلیل وی به عنوان یکی از فرماندهان نظامی تاریخ شناخته شده‌است.

سال‌های ابتدایی و تحصیلات

ناپلئون در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ در شهر آژاکسیو جزیره کرس متولد شد. تولد وی یک سال بعد از آن اتفاق افتاد که این جزیره توسط فرانسه از کنترل جمهوری جنوا خارج شده بود. او که در خانواده‌ای پرجمعیت بدنیا آمده بود، یک برادر بزرگتر به نام جوزف، برادرانی کوچکتر به نام‌های لوسین، لویی و جروم و نیز خواهرانی کوچکتر به نام‌های الیزا، پاولین و کارولین داشت. خانواده او اصالتاًٌ از نجیب زادگان نه چندان بلندپایه ایتالیایی بودند که در قرن شانزدهم به جزیره کرس آمده بودند.

پدر او کارلو در سال ۱۷۷۷ به عنوان نماینده کرس در دربار لوئی شانزدهم منصوب شد.

تربیت سخت‌گیرانه مادر ناپلئون تأثیر عمده‌ای بر شخصیت او در سال‌های کودکی داشت. او اندکی قبل از تولد دو سالگی در کلیسای جامع آژاکسیو به عنوان کاتولیک تعمید داده شد. به دلیل موقعیت و روابط مناسب خانواده بناپارت، وی نسبت به ساکنین کرس در آن زمان از موقعیت‌های تحصیلی بهتری برخوردار بود.

ناپلئون در ابتدای سال ۱۷۷۹ برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه رفت و چند ماه بعد یک مدرسهٔ نظامی در فرانسه پذیرفته شد. وی زبان فرانسوی را با لهجهٔ کرسی قابل توجهی صحبت می‌کرد و هرگز قادر به هجی صحیح کلمات نشد، به همین دلیل در طول تحصیل بارها توسط دیگر دانش آموزان مورد استهزإ واقع می‌شد. پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه در سال ۱۷۸۴ وی در مدرسه نظامی معتبر پاریس پذیرفته شد. او در این مدرسه تحصیلات خود را در آموزش توپخانه ادامه داد. پس از فوت پدرش و کاهش درآمد وی، دروس مربوط به دوسال را در یک سال به اتمام رساند. ممتحن وی در این مدرسه دانشمند معروف لاپلاس بود که بعدها توسط ناپلئون به عضو مجلس سنا در آمد.

اوج گیری

پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۷۸۵ با درجه ستوان دوم توپخانه به ارتش پیوست. پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ وی به مدت دو سال از خدمت نظامی کناره‌گیری کرد و اوقات خود را در پاریس و کرس سپری نمود. او در این زمان به شدت طرفدار تحرکات ملی گرایانه و در کرس بود به طوری که در نامه‌ای که در در ماه می ۱۷۸۹ به پاسکوآل پاولی از رهبران جامعه کورسیکا به شدت از فرانسویان و تصرف کرس توسط آنان انتقاد و بدگویی کرد. او سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب را در کرس و در کشمکش با انقلابیون، سلطنت طلبان و ملی‌گرایان کرس سپری کرد. بناپارت پشتیبان مستقیم ژاکوبن‌ها بود و فرماندهی دسته‌ای از شبه‌نظامیان کرس را برعهده داشت. او در سال ۱۷۹۲ توانست مقامات ارتش فرانسه را راضی کند که وی را مجدداً به خدمت در ارتش بپذیرند. در این سال ائتلافی از قدرت‌های اروپایی علیه جمهوری فرانسه تشکیل شد و دو طرف بر سر مناطقی که امروزه در کشور ایتالیا واقع شده‌اند وارد جنگ شدند.

محاصره تولون (۱۷۹۳)

در سال ۱۷۹۳ شهر تولون علیه حکومت جمهوری قیام کرده بود و عملاً در اختیار نیروهای نظامی بریتانیا که طرفدار جبهه سلطنت طلب بودند، قرار گرفته بود. در نبرد نیروهای جمهوری برای تصرف مجدد تولون، ناپلئون به عنوان فرمانده توپخانه منصوب شد. طبق نقشه وی و با تصرف تپه مشرف به شهر، تولون به محاصره نیروهای جمهوری درآمد که این محاصره سه ماه به طول انجامید و در پی آن کشتی‌های بریتانیایی مجبور به ترک بندر شدند. این واقعه به تصرف نهایی شهر توسط جمهوری خواهان منجر شد. ناپلئون که در جریان این محاصره مجروح نیز شده بود، در اثر این موفقیت در ارتش ارتقا درجه پیدا کرد.

سیزدهم واندیمیر (۱۷۹۵)

بعد از سقوط برادران روبسپیر، ناپلئون هم به دلیل ارتباط با آن دو تحت بازداشت خانگی قرار گرفت اما در ظرف دو هفته مجدداً آزاد شد. در سوم اکتبر سلطنت طلبان در پاریس شورش کردند و به سمت مواضع مجمع ملی فرانسه در حال پیشروی بودند. در این زمان مسئولیت محافظت از مجمع به ناپلئون سپرده شد و او با استفاده از تجربیات خود برای این منظور از توپخانه استفاده کرد. در پنجم اکتبر که معادل سیزدهم واندیمیر بود با استفاده از توپ‌های سنگین نیروهای سلطنت طلب را به شدت سرکوب کرد. در جریان این سرکوب هزار و چهارصد نفر از سلطنت طلبان کشته شدند و مابقی مجبور به عقب نشینی گشتند. موفقیت در این سرکوب برای ناپلئون شهرت و ثروت زیادی به ارمغان آورد.

اولین لشکرکشی به ایتالیا (۱۷۹۷-۱۷۹۶)

 
ناپلئون بناپارت در نبرد ارکول

در سال ۱۷۹۶ اتریش با سوءاستفاده از ضعف نظامی فرانسه، به آلمان و شمال ایتالیا حمله کرد و مناطقی را از دست فرانسه خارج نمود که موجب عصبانیت شدید مردم فرانسه شد. ناپلئون که بعد از سرکوب سیزدهم واندیمیر به مقام فرماندهی نیروهای ارتش فرانسه در ایتالیا رسیده بود، دو روز بعد از ازدواج با ژوزفین بوهارنه پاریس را برای در اختیار گرفتن ارتش ایتالیا ترک کرد. ابتدا در نبرد لودی نیروهای اتریشی را شکست داد و آن‌ها را از لمباردی بیرون راند، در نبرد کالدیرو شکست خورد ولی مجدداً در نبرد آرکول پیروز شد و به سمت جنوب ایتالیا و سرزمین تحت حکومت پاپ پیشروی کرد. تاپایان سال ۱۷۹۶ شمال ایتالیا و قسمتی از خاک اتریش را تصرف کرد. در ماه مارس ۱۷۹۷ مجدداً نیروهایش را به سمت اتریش راند و اتریش را وادار به امضای پیمان صلح نمود. طبق این پیمان بخش‌های بزرگی از شمال و جنوب ایتالیا به فرانسه داده شد، اما طبق یک بند محرمانه جمهوری ونیز به اتریش می‌رسید. سپس ونیز را فتح کرد و ضمن غارت گنجینه‌های آن، به ۱۱۰۰ سال استقلال ونیز خاتمه داد.

در طول این لشکرکشی، نفوذ ناپلئون در سیاست فرانسه نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد. وی در کودتای چهارم سپتامبر، قدرت سیاسی را به جمهوریخواهان حامی خود سپرد که با این عمل آنان را بیش از پیش به خود وابسته کرد.

لشکر کشی به مصر (۱۸۰۱-۱۷۹۸)

 
جنگ اهرام

بعد از بررسی اوضاع نظامی، ناپلئون به این نتیجه رسید که نیروی دریایی فرانسه از توانایی مقابله با نیروی دریایی بریتانیا در کانال مانش برخوردار نیست. به همین دلیل تصمیم گرفت از طریق تصرف مصر و حضور در خاورمیانه، به منافع اقتصادی بریتانیا در هند ضربه بزند.

در ماه مه ۱۷۹۸ ناپلئون به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه درآمد و سپس به سوی مصر رهسپار شد. در بین نیروهایی که او را در مصر همراهی می‌کردند هیأتی متشکل از ۱۶۷ دانشمند متخصص در ریاضی، طبیعیات، شیمی و ژئودزی نیز به چشم می‌خورد که در مصر به فعالیت اکتشافی پرداختند و از جمله کشفیات این هیأت می‌توان از سنگ رشید[۱] نام برد.

در مسیر مصر ابتدا به مالت رفت که دراختیار قرار داشت و آنجا را تصرف کرد. به دلیل اصلیت فرانسوی ۲۰۰ شوالیه این گروه و نارضایتی آنان از فرمانده آلمانی خود، مقاومت چندانی در برابر حمله ناپلئون صورت نگرفت به طوری که تلفات ارتش وی در این نبرد تنها سه نفر بود.

ناپلئون و ارتش وی از تعقیب نیروهای بریتانیایی در امان ماندند و نهایتاً در اول ژوئیه به اسکندریه رسیدند. در ۲۱ ژوئیه نبرد اهرام بین فرانسویان از یک طرف و و نیروهای امپراتوری عثمانی از طرف دیگر در گرفت که با پیروزی فرانسویان خاتمه یافت. اما در اول ماه اوت همان سال نیروی دریایی بریتانیا موفق شد در نبرد نیل به فرماندهی هوریشیو نلسون ضربه سنگینی به ناوگان فرانسه وارد کند، به طوری که به غیر از دو کشتی مابقی این ناوگان غرق یا تصرف شد. این شکست رویای ناپلئون برای حضور قدرتمند در مصر را به چالش کشید. بعداً در اوایل سال ۱۷۹۹ ناپلئون نیروهای خود را به سمت دمشق راند و با ۱۳۰۰۰ سرباز تحت امر خود موفق به تصرف شهرهای بندری عریش، غزه، یافا و حیفا شد. در این میان تصرف یافا بسیار بیرحمانه بود به طوری که برای صرفه‌جویی در مصرف مهمات ۱۴۰۰ اسیر با سرنیزه به قتل رسیدند یا غرق شدند و کشتار و غارت در این شهر تا سه روز ادامه داشت.

به دلیل تلفاتی که در اثر بیماری به لشکر ناپلئون وارد شده بود، موفق به تصرف عکا نشد و در ماه مه به مصر عقب نشینی کرد. جهت عقب نشینی سریع‌تر، در راه بازگشت به مصر به دستور او به سربازان بیمار زهر داده شد. هرچند گروهی بر این باورند که این اقدام برای جلوگیری از شکنجه نیروهای بیمار و جامانده فرانسوی توسط نیروهای عثمانی انجام گرفته. در هنگام حضور مجدد در مصر در ۲۴ ژوئیه، حمله آبی خاکی عثمانی را در ابوقیر[۲] با شکست روبرو کرد.

حکومت فرانسه

 
تاجگذاری ناپلئون

ناپلئون در طول لشکرکشی به مصر از طریق روزنامه‌ها و پیغام‌های جسته گریخته‌ای که به او می‌رسید از در جریان اوضاع داخلی فرانسه و اروپا قرار می‌گرفت و به این ترتیب از شکست فرانسه در خبردار شد. وی در ۲۴ اوت ۱۷۹۹ از غیبت موقت کشتی‌های انگلیسی در سواحل فرانسه استفاده کرد و بدون آن که دستوری در این مورد داشته باشد، به فرانسه بازگشت و فرماندهی نیروها در مصر را به سپرد.

در عین حال دستوری از طرف دیرکتوار برای ناپلئون ارسال شده بود که طبق آن او باید به همراه سپاهش به فرانسه بازگردد و حمله نظامی احتمالی به خاک فرانسه را دفع کند. ولی به علت ضعیف بودن خطوط ارتباطی این پیام به ژنرال فرانسوی نرسید. سرانجام او در اکتبر به پاریس رسید. در این شرایط باوجود ترک میدان نبرد توسط ناپلئون، دیرکتوار ضعیف‌تر از آن بود که بتواند وی را مواخذه کند.

در ۱۹ نوامبر (۱۸ برومر) همان سال با همدستی بعضی از اعضای دیرکتوار و برادرش لوسین، طی یک کودتا دیرکتوار را منحل کرد. بعد از این کودتا، با تصویب قانون اساسی جدید قدرت به کنسول‌های فرانسه رسید که شورایی سه نفره بود. عملاً در این شورا ناپلئون به عنوان کنسول اول قدرت را در اختیار داشت.

 
ناپلئون بناپارت در حال عبور از گردنه آلپ

در سال ۱۸۰۰ ناپلئون با عبور از آلپ اقدام به لشکرکشی مجدد به ایتالیا نمود. در این حمله سرزمین‌هایی که در مدت حضور وی در مصر توسط اتریش تصرف شده بود را مجدداً تصرف کرد. او با کمک برادرش ژوزف که رهبری مذاکرات صلح را برعهده داشت، قرارداد صلح لونویل را به اتریش تحمیل کرد.

ناپلئون در سال ۱۸۰۲ قانون برده‌داری را که بعد از انقلاب فرانسه ممنوع شده بود، دوباره در مستعمرات فرانسه برقرار کرد. این اقدام وی باعث شورش در هائیتی شد. نیروهای فرانسوی در سرکوب این شورش با مقاومت شدیدی روبرو شد و همچنین به علت ابتلا به تب زرد موفقیتی کسب نکرد.

بعد از صلح با اتریش، با انعقاد پیمان آمیان بین انگلیس و فرانسه، دوره صلح کوتاهی از ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ در اروپا ایجاد شد. از جمله تعهدات این پیمان صلح عقب نشینی نیروهای انگلیس از مستعمرات جدید آن کشور بود. اما صلح بین فرانسه و انگلیس عمر طولانی نداشت. رژیم سلطنتی بریتانیا نگران تاثیر تفکرات و ایده‌های انقلابی برروی رژیم سلطنتی انگلیس بود. انگلیس به دخالت فرانسه در ایجاد اتحاد جدید در سوئیس و تصرف پیمونت توسط فرانسه اعتراض داشت، هرچند که این دو کشور از جمله مناطق مورد توافق در پیمان صلح نبودند. همچنین انگلیس برخلاف تعهدات پیمان صلح، مالتارا ترک نکرد و در نهایت در سال ۱۸۰۳ به فرانسه اعلام جنگ کرد.

از جمله اتفاقات مهم دیگر این دوران خرید لوئیزیانا بود. در این زمان با توجه به وضعیت مالی بد فرانسه و دشواری دفاع از مستعمرات فرانسه در آمریکای شمالی و همچنین خطر جنگ با انگلیس، ناپلئون تصمیم به فروش این مستعمرات به دولت ایالات متحده گرفت. در جریان این معامله، بیشتر از دو میلیون کیلومتر مربع از سرزمین‌های مورد ادعای فرانسه، در ازای مبلغ ۱۵ میلیون دلار به ایالات متحده واگذار شد.

در سال ۱۸۰۱ بناپارت به ریاست فرهنگستان علوم فرانسه رسید و ژوزف دالامبر را به عنوان دبیر دائم فرهنگستان منصوب کرد.

ناپلئون در ماه مه ۱۸۰۴ توسط سنا به عنوان امپراتور فرانسه شناخته شد و در دوم دسامبر همان سال در کلیسای نوتردام تاجگذاری کرد.

اقدامات ناپلئون

بناپارت اصلاحات ماندنی را بنا کرد، شامل: متمرکز کردن حکومت در وزارتخانه‌ها، تحصیلات عالیه، قانون مالیات، سیستم فاضلاب، سیستم راهداری و بانک مرکزی کشور. طی گفتگویی که با کاتولیک‌های کلیسا داشت، توانست با آنها توافق نامه دوستانه‌ای را امضا کند. او با اینکار می‌خواست جامعهٔ کاتولیک را با رژیم خود آشتی دهد و با آنها طرح دوستی داشته باشد. قوانین حقوقی که بناپارت آنها را بنا کرد که امروز از آن به عنوان قانون ناپلئونی استفاده می‌شود مورد استفاده بسیاری از جوامع می‌باشد از قبیل کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین و غیره. این قانون به وسیله کارشناسان ماهر و قانونی زیر نظر جین ژاکوس تهیه شده بود. بناپارت حضور فعالانه‌ای در جلسات شورای کشور داشت و کار آنها تجدید نظر بر طرح‌های پیشنهادی بود. بناپارت همچنین دستور داد که مقررات جنایی و بازرگانی نیز به صورت قانون درآورده شود. در سال ۱۸۰۸ قوانین جنایی به صورت تصویب شده از طرف دولت منتشر شد که قابل اجرا بوده‌است.

حمله به اروپا و وقایع بعد از آن

 
جنگ بورودینو، اثر پیتر ون هس
 
نبرد لایپزیگ، نقاشی توسط ولادیمیر موشکو، ۱۸۱۵)
 
خداحافظی ناپلئون از گارد امپراتوری
 
ناپلئون در بازگشت از البا، اثر کارل استنبن

در سال ۱۸۰۵ به اروپا اعلان جنگ داد و هلند بلژیک قسمتی از پروس، سوئیس و قسمتی از اتریش را ضمیمه خاک فرانسه کرد و با ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر عازم روسیه شد و در جنگ بورودینو (Borodino) روسیه را شکست داد اما وقتی به مسکو رسید دید که روس‌ها آذوقه‌ها و شهر را سوزانده و فرار کرده‌اند امپراتور نتوانست زیاد در آنجا بماند زیرا آذوقه و وسایل گرمایی کمی وجود داشت او با خفت عقب نشینی کرد و سربازان قدیمی که در جنگ‌ها ی بسیاری در رکاب او می‌جنگیدند مردند و از ان ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر فقط ۱۳۰۰۰ نفر باقی‌ماند در این زمان روسیه و اتریش و پادشاهی ایتالیا که حکومتی مستقل در جنوب ایتالیا بود و پروس و سوئد با هم متحد شده و ارتشی بالغ بر ۱ میلیون نفر را تشکیل داده و ناپلئون را در دشت لایپزیک در نزدیکی شهر برلین پایتخت پروس (آلمان قدیم) شکست دادند از جنگ های مهم ناپلئون که در دشت لای پزیک و نزدیک آن ها انجام شد نبرد درسدن بود که در ایالت ساکسونی اتفتاق افتاده بود که نبردی بین ناپلئون و روس ها آلمان ها اتریشی ها بود و فرمانده آلمان ها کارل ون بلوشر بود و با پیروزی ناپلئون همراه بودو او را به واقع در جنوب فرانسه در نزدیکی کرزیکا زادگاه ناپلئون تبعید کردند او پس از ۱۰ ماه در آنجا ماندن فرار کرد و به سوی پاریس حرکت کرد تا حکومت را دوباره پس بگیرد در راه آمدن به پاریس یکی از ِژنرال‌های سابقش که به خدمت دولت جدید در امده بود سد راه او شد تا اورا گرفته و به پاریس تحویل دهد یا بکشد قبل فقط چند دقیقه مانده تا شروع جنگ فریادی به گوش رسید این فریاد بناپارت بود که گفت صبر کنید او جلوی سربازان سابقش آمد و پیراهنش را پاره کرد و گفت من امپراتور شما هستم آیا کسی هست که بخواهد امپراتورش را بکشد در همین زمان بود که خون سربازان به جوش آمد و اسلحه هایشان را انداخته و فریاد زنده باد امپراتور سر دادند او سپس حکومت را پس گرفت در این موقع کشورهای اروپایی پیامی دادند که متن ان اعلان جنگ بود شعار آنها این بود ما با فرانسه جنگ نداریم بلکه با ناپلئون جنگ داریم تا او زنده‌است ما نمی‌توانیم با آسایش بخوابیم اما مردم و مقامات فرانسه از ته دل به امپراتور عشق می‌ورزیدند نه تنها او را تحویل ندادند بلکه از او حمایت کرده و منتظر بودند تا امپراتور به آنها دستور بدهد، در این موقع بریتانیایی‌ها ارتشی بالغ بر ۸۰۰۰۰ نفر را به فرماندهی (دوک ولینگتون) که فرماندهی بسیار شجاع بود عازم شمال فرانسه در منطقه واترلو کردند و پروس‌ها هم به فرماندهی امپراتورشان که تعداد انها حدوداً ۸۷۰۰۰ نفر بود به سمت بلژیک حرکت کردند تا با ارتش ولینگتون ادغام و با اتحاد ناپلئون را شکست بدهند در این زمان بناپارت ارتش فرانسه را که حدوداً ۱۲۰۰۰۰ هزار نفر بودند را به سمت بلژیک راند تا مانع از ادغام دو ارتش بریتانیا و پروس شود او موفق شد این کار را انجام دهد و در (mount sainte jean) در کنار زمین‌های زراعی و خانه کشاورزان انجا سنگر گرفت و از این رو انتخاب مکان جنگ را بر عهده خود گذاشت، ناپلئون که پروس را شکست داده بود و از پروس‌ها فقط ۳۰۰۰۰ نفر بافی مانده بودند گریخته و به طرف شمال رفتند ناپلئون یکی از ِنرال‌های خود را به نام <a class="new" title="گروشی (صفحه وجود ندارد)" href="http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%

موضوعات مرتبط:
دانشمندان و مشاهير جهان ، ،
برچسب‌ها:



تاريخ : دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, | 19:17 | نویسنده : مجید برهانی |


تاريخ : سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, | 17:38 | نویسنده : مجید برهانی |

اوگادرو (1856-1776)
عمده شهرت این فیزیكدان زائیده قانونی است كه در فیزیك بنام قانون اوگادرو معروف است.

ارشمیدس (587-212)
او منجنیق های شگفت آوری برای دفاع از سرزمین خود اختراع كرده بود كه سودمند بود. او توانست سطح و حجم جسم هایی مانند كره، استوانه و مخروط را حساب كند.

ادیسون(1931-1847)
تلگراف، فونوگراف، میكروفون، چراغ برق و لاستیك مصنوعی از اختراعات اوست. این مخترع بزرگ از ناشنوایی رنج می برد. ادیسون دوبار ازدواج كرد و پنج فرزند داشت كه یكی از آنها حاكم شهر نیوجرسی شد. تعداد اختراعات او كه به ثبت رسیده 2500 می باشد.

اقلیدس
قضیه اقلیدس درباره نامحدود بودن سلسله اعداد اول بدون ترتید از شاهكارهای استدلال ریاضی است. الگوریتم اقلیدس نیز روشی است در ریاضی او ثابت كرد.

ژرژ سیمون اهم
كشف وی در فیزیك به نام قانون اهم معروف است.

انیشتین(1955-1879)
بزرگترین فیزیكدان جهان است. تئوری او درباره نسبیت شهرت عظیم دارد. او در كارهای سیاسی بخصوص مسائل صهیونیست فعالیت داشت و نامه ای به روزولت نوشت و بانی شروع تحقیقات اتمی شد.

فن براون
در سال 1912 بدنیا آمد. او در 18 سالگی موشكی را به ارتفاع 200 متری پرتاب كرد و بعد با پایگاه نظامی قرارداد منعقد كرد و در هفتم سپتامبر 1944 موشكی را به هوا پرتاب كردو سپس در مایلند آمریكا شروع به كار كرد و اولین قمر مصنوعی را به فضا پرتاب كرد.

برتوله(1822-1748)
قانون تجزیه مضاعف را كه بنام برتوله مشهور است كشف كرد. با ناپلئون به مصر رفت و اكتشافات مهمی بدست آورد. قانون سفید كردن چلوار و تصفیه آب بوسیله زغال و باروت كلرات از كشفیات اوست.

پاسكال(1661-1622)
او در 16 سالگی كتابی درباره مقاطع مخروطی نگاشت و در 18 سالگی موفق به اختراع ماشین شد.

رونتگن(1923-1845)
وی موفق به اخذ مدرك دكترا در رشته فیزیك گردید. مطالعات او بیشتر درباره الكتریسیتهو نور و گرما بود. بالاخره موفق به كشف اشعه ایكس شد.

ژول
وی به مطالعه درباره مغناطیس و الكتریسیته پرداخت و در سال 1838 یك موتور الكتریكی اختراع كرد و در صدد برآمد كه میزان جریان الكتریسیته در سیمی را حساب كند و به این طریق توانست قانون مشهوری را به نام قانون ژول بیان كند.

پیر فرما
كتابی در مورد هندسه به نام مكان های سطح و حجم نوشت. متاب دیگری به نام ماگزیموم و مینیموم ها نوشت. فرما را پایه گذار دانش حساب دیفرانسیل و آنالیز می دانند.

كاوندیش(1810-1731)
او در علم شیمی صاحب اكتشافات مهمی شد و سرانجام توانست با عمل ضرب مختصری وزن زمین را معین كند.

كلر دویل(1884-1818)
بسیار از اكتشافات وی درباره عمل حرارت های قوی است كه در فلزكاری به كار می رود. او سه فلز كمیاب ره نام های گلو سینیوم، اینتریوم و آلومینیوم را كشف كرد.

مادام كوری(1934-1867)
او به همراه همسرش پیر در سال 1903 موفق به كشف اورانیوم شدند و در سال 1895 موفق به كسب جایزه نوبل شد.

گالیله(1642-1546)
او دریافت كه زمین به دور خورشید می چرخد و به همین دلیل واتیكان او را محكوم كرد و به زندان انداخت و در اواخر عمر از نیروی بینایی محروم شد.

گوتنبرگ
او به یال 1398 متولد شد. ماشین چاپ از اختراعات اوست و با ماشین چاپ خود كتاب انجیل را منتشر كرد.

ماركنی
متولد 1875 در فرانسه. او از طریق دولت فرانسه مامور یك انجمن برای تكمیل تلگراف گردید و توانست برای اولین بار تلگرافی را به بولونی آن طرف انگلستان بفرستد.

هوینگس(1695-1629)
وی اولین فردی است كه لنگر ساعت و فنر ساعت های جیبی و دستی را اختراع كرد. او برای اولین بار كمربند اطراف زحل را كشف كرد.

نیوتن
او به سال 1642 متولد شد. نیوتن در كمبریج نمونه و مظهر استاد كم حافظه به شمار می رفت. او موفق به كشف جاذبه زمین شد.

جیمز وات(1819-1736)
وی با تكمیل دیگ بخار خدمت عظیم به فیزیك و مكانیك نمود و همچنین با اختراع كندانساتور بخار كه به وسیله آن صرفه جویی بسیار زیادی در مصرف سوخت به عمل می آید كمك شایان به استفاده از نیروی بخار نموده است.

هرتز(1894-1857)
او استاد عالی فیزیك فنی بود و در نتیجه كوشش های آو امواج الكتریكی شناخته شد.

رابرت هوك(1703-1635)
قانون هوك كه بیان می كند اندازه نسبی تغییر شكل مكانیكی متناسب با تلاش است نتیجه تلاش اوست. او بنیانگذار علم هواشناسی به شمار می رود.

 



موضوعات مرتبط: دانشمندان و مشاهير جهان ، ،
برچسب‌ها:


تاريخ : سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:, | 17:30 | نویسنده : مجید برهانی |

ابزار هدایت به بالای صفحه

role play ppt

More PowerPoint presentations from mrinal
Communicative language teaching (clt)(1) from Irania Salmerón
Communicative language teaching from englishunab2012
Communicative language teaching from ffffunes
Communicative language teaching from Jana Strohbach ヅ
Communicative Approach from Marisol Smith
Methods, approaches and techniques of teaching english from Shardabai Pawar Mahila Mahavidyalaya, Shardanagar, Baramati
Methods of teaching english from Shardabai Pawar Mahila Mahavidyalaya, Shardanagar, Baramati
Approach, method and technique in English teaching 2014 from Elih Sutisna Yanto
Communicative Language Teaching (CLT) from Giovanni DJatmika
Multiple Intelligences by Howard Gardner from Giovanni DJatmika
Teaching English as a Challenge from Susan Hillyard
Power Point Oral Approach Of Method Of Teaching Engglish from Marda Ely Shinta
How to teach english from Anna Dalin
What teachers need to know about teaching methods by peter westwood from Muhammad Gunawan
Affective Teaching Vs. Putin Method from Jessen Felix
Communicative Approach Part 2 Class Activities from Joanne Chen
Power point method from hildaaddddddd
Powerpoint For Parents from Intrepidteacher
Powerpoint For Parents from Intrepidteacher
Clt in practice from deipan01
Communicative Language Teaching - Cambridge University from Rajabul Gufron
Communicative approach from Peter Szabo
Communicative Language Teaching from Sherif Akl
Communicative Language Teaching (CLT/CLL) from Joel Acosta
Presentation Didactics from Samcruz5
Communicative Language Teaching from Arianny Carolina
Error correction from Robert McCaul
Communicative Language Teaching from m nagaRAJU
Lesson Plan Basics from tlengnoth
Creating lesson plans lydia everly from Lydia Marie Everly
Effective Communication from m nagaRAJU
What is CLT? from Ivan Aguilar
http://www.slideshare.net/confirm/NjUxODc0NjM7ZDNkZDAzYTRhZjgxOWMwNTEzZDQzNmQ1NjNhZTMyNjU2OGM0ZjY1OQ==/
History Of Language Teaching from Isabel
Teaching Method from ANIISTIANA
Task-Based Instruction (TBI) from นิคโกโร้ ประเสริฐทรัพย์สกุลนิตยวงศ
TBLT Lesson Planning from Robert Dickey
Task Based Approach from Universidad Americana (UAM)
Technology in 2013 ppt1 from Duncan Elder
Blending English teaching with technology from Jack Tseng
Effect of Class-Size on the teaching of English language from Waliyullah Salaudeen
How to teach english with technology - Chapter 7 (Part 1) from marinatorres74